Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (7018 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Hunger erzeugt Kriminalität. U گرسنگی سبب جرم و جنایت میشود.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hungrig <adv.> U از روی گرسنگی [با گرسنگی ]
Kriminalität {f} U جنایت
Grenzkriminalität {f} U جنایت مرزی
allgemeine Kriminalität U جنایت عام
organisierte Kriminalität {f} U جنایت سازمان یافته
Berufsverbrecher {m} U جنایت کار حرفه ای
organisiertes Verbrechen {n} U جنایت سازمان یافته
eine beachtliche Dunkelziffer von Verbrechen U تعداد قابل توجهی از جنایت های کشف نشده
Hungertod {m} U گرسنگی
Hunger {m} U گرسنگی
Hungers sterben U از گرسنگی مردن
verhungern U از گرسنگی مردن
Hungergefühl {n} U احساس گرسنگی
Hunger leiden U گرسنگی کشیدن
hungern U گرسنگی کشیدن
einen [den kleinen] Hunger verspüren U کمی حس گرسنگی کردن
vor Hunger [Durst] sterben U از گرسنگی [تشنگی] مردن
hungern müssen U اجبارا گرسنگی کشیدن
eine Hungerattacke {f} U احساس ناگهانی گرسنگی
Hungerschmerzen {pl} U درد گرسنگی [پزشکی]
Hungerschmerz {m} U درد گرسنگی [پزشکی]
Die Soldaten starben an Hunger und Krankheit. U سربازان از گرسنگی و بیماری مردند.
Mir knurrt der Magen. U یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
Haben Sie Hunger? U شما احساس گرسنگی می کنید؟
Hungerosteopathie {f} U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
Mir ist ganz schwach vor Hunger. U از گرسنگی احساس ضعف می کنم.
Ich sterbe vor Hunger. U از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
Ich habe kein bisschen Hunger. U یکخورده هم احساس گرسنگی نمی کنم.
Es wird schon [schiefgehen] ! <idiom> U درمان میشود!
inklusive? U شاملش هم میشود؟
schon ab 100 Euro U از ۱۰۰ اویروآغاز میشود
Er wird mächtig sauer. U او [مرد] خیلی ناراحت میشود.
Ist es [Ihnen] möglich mir vorsichtshalber zu sagen آیا میشود احتیاطا به من بگوئید
Kreditkarten werden [nicht] akzeptiert. U کارت اعتبار پذیرفته [ن] میشود.
Futon {m} [japanische Matratze] U نیمکت که تبدیل به تختخواب میشود
belangvoll <adj.> U مهم [به ندرت استفاده میشود]
Vor. 15 Min Versp. [Voraussichtlich 15 Minuten Verspätung] U ۱۵دقیقه تاخیر تخمین زده میشود.
jemanden kündigen U به کسی آگهی دادن [که مرخص میشود]
Das wird schon wieder! U همه چیز دوباره خوب میشود!
Diese Salbe zieht schnell [in die Haut] ein. U این پماد تند جذب [به پوست] میشود.
Sie schafft es, ein halbes Dutzend Aufgaben gleichzeitig zu erledigen. U او [زن] موفق میشود یک جین تکلیف را همزمان انجام دهد.
Einbrecher {m} U دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
Biennale {f} U بی ینال [جشنواره هنری که دو سال یکبار برگزار میشود]
Würden Sie bitte wiederholen, was Sie gesagt haben? U میشود لطفا آن چیزی را که گفتید دوباره تکرار کنید؟
geteilt U تقسیم شده [نشان می دهد کدام ایستگاه قطار جدا میشود]
Wir betrachten es als große Ehre, Sie heute abend hier bei uns begrüßen zu dürfen. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
der rote Faden U عبارت برجسته و ملودی درموسیقی که چند دفعه تکرار میشود و مربوط به شخصی یا داستانی است
Leitmotiv {n} U عبارت برجسته و ملودی درموسیقی که چند دفعه تکرار میشود و مربوط به شخصی یا داستانی است
Verzögerung {f} U تاخیر بین زمانی که دستور وارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه [رایانه شناسی]
Wie heisst das Netz? U اسم شبکه رایانه [برای وصل به شبکه نشان داده میشود] چه است؟
Ansteckbukett {n} U دسته گلی که برای زدن روی مچ دست تهیه میشود [برای جشن فارغ التحصیل از دبیرستان]
Rechtsprechungsrecht {n} U قانون موضوعه [رویه ای که قاضی قانون جنایی در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعد سابقه میشود] [حقوق]
[nicht kodifiziertes] Präzedenzrecht {n} U قانون موضوعه [رویه ای که قاضی قانون جنایی در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعد سابقه میشود] [حقوق]
Danke für den Rückruf. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
Es reiht sich Niederlage an Niederlage. U شکست پشت شکست ردیف میشود.
Recent search history Forum search
4richtig geschrieben?:(Ich habe die Besuche aus der Heimat.)
1Durchlessen
1Also los!
2Kontrast
1übernahmeersuchen
1hätte,würde,wäre,könnte
1Die ldee
1 چیه و کجا استفاده میشه؟ würden
1Mach's gut!
0über etwas [Akkusativ] - in etwas [Dativ] - geteilter Ansicht sein
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com